پیشنوشت:این نوشته می‌تونه یک نوشته مستقل باشه، اما دلیل نوشتنش، کامنت دوست متممی من فواد انصاری پای نوشته هواداران ترامپ کاملا نژادپرست‌اند... بود.

و این رسم که برای یک کامنت یک نوشته دیگر بگذاریم رو محمدرضا شعبانعلی برای ما ساخت تا بیشتر فکر کنیم و راضی نشویم.

من قصد نداشتم یک نوشته کامل باشه اما نوشتم و دیدم یه‌کم طولا شد.

 

اصل متن: به نظر من هر چه روی یک تحقیق علمی بیشتر از چیزی که الان هست زمان بگذارن و روی اصول آماری -مثل انتخاب جامعه آماری مناسب- برن جلو، اون تحقیق واقعی‌تر میشه. شاید این مَثَل که هر چی پول بدی آش می‌خوری یه کم قدیمی و مستعمل باشه ولی وقتی «خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا»، «انتخاب ترامپ»، یا «حتی اتفاقی که توی استان خودمون رخ داد و مردم ریختن توی خیابون‌ها و به پخش سریال سرزمین کهن بخاطر یک بخش فیلم اعتراض کردن، و با شناختی که خود ما از تصمیم‌گیران کشورمون داریم -و میشه فهمید که براشون غافل‌گیرانه بوده- و خواستن فقط جمعش کنن و پخش این سریال رو متوقف کردن» نشون میده که وقتی از راضی بودن یک بخشی از مردم حرفی به میون میاد، باید دقت کنیم که آیا اون جامعه‌ای که داریم رضایت رو بهشون تعمیم می‌دیم آیا معرف تمام آن جامعه است؟