قبلا به این که از تلگرام استفاده میکنم اشاره کرده بودم.
بعد از تلاشی که برای جمع آوری مطالب حجیم آموزش زبان داشتم به این نتیجه رسیدم که نیاز به یک شریک (Partner) برای صحبت کردن دارم، دوباره رفتم سراغ تلگرام و چندتا گروه تلگرامی پیدا کردم که آنجا را به مکان مناسبی برای تبادل جملات انگلیسی تبدیل کرده بودند، آنجا را برای این هدفم مناسب یافتم.
خوشبختانه چندتا از کانالها اونقدری خلوت هستند که بشود سر حوصله چیزی نوشت و در هر ثانیه یک کامنت گذاشته نمیشه.
دیروز داشتم اونجا با یکنفر گفتوگو می کردم، یکنفر اومد تو و گفت به یک نفر نیاز داره که بهش کمک کنه و گفت وقت زیادی رو از ما نمیگیره.
من تصمیم گرفتم که این فرصت رو برای معلم بودن امتحان کنم، رفتم و بهش گفتم که حاضرم هر هفته یک ربع براش وقت بگذارم، منابع رو بهش معرفی کردم، او هم تشکر کرد و من رو کلی دعا کرد و گفت که خدا از تو راضی باشه و رفت.
اما بندهخدا نمیدونست که من بهگونهای خودخواه هستم و برای قبول مسئولیت دلیل دیگری داشتم، البته هنوز هم خدا را دوست دارم و او بهتر میداند که؛ «بخشش» برای پایدار بودن باید هوشمندانه باشه.