امروز دیدم توی تلگرام کانال محمود سریع القلم یکی دیگه از ویژگیهای سیگانه منتشر شده: نروژ
رفتم تا از توی سایت بخونمش (اینجا حرف جناب مک لوهان را در مورد اثر فضای ارائه محتوا و ظرف (context) و نوع فضای دیجیتال بر سخن و متن و محتوا (content) را بهتر میفهمم، اگر در سایت و در تلگرام پختن سبزی پلو با ماهی را آموزش بدهند، حتی اگر در هر دو یک محتوا را یک آشپز و با یک روش مثلا ویدیو ارائه دهد و سعی کنند هر دو دقیقا با یک کیفیت و کمیت منتشر شوند هم در نهایت چیزی که منتقل خواهد شد متفاوت است، انگار که تلگرام فضای انتقال نوشتهها و تصاویری است دست خورده، فوروارد شده و کپی شده توسط هزاران نفر است و من خواندن محتوا در آن را خیلی دوست ندارم و ترجیح میدهم از آن بهعنوان یک خبرخوان استفاده کنم بیشتر و اگر جایی مثل لینک یک وبسایت هم برای فرار از این فضا باشد استقبال خواهم کرد).
بگذریم داشتم میگفتم که ویژگی نهم من رو بهت زده کرد: «۹- کشور بر اساس قانون اساسی ۱۸۱۴ مدیریت میشود: ۲۰۳ سال پیش؛»
من که فکر میکردم (یا بهتره بگم تصور میکردم) یکی از مهمترین شاخصهای کشورهای توسعه یافته در بهروز بودن قانون اساسی آنهاست.
الان اما (بدون اینکه تحقیق بیشتری کرده باشم) تصور میکنم یکی از مهمترین متغیرها در توسعه یافته بودن تطابق قانون با مردم آن کشور است.
تغییرات اخلاق مردم نروژ احتمالا آنقدری نبوده که لازم باشد به خاطرش قانون را عوض کنند تا با مردم جورتر (match) شود
قبلا از سریعالقلم آموخته بودم؛ «مردم ایران سینوسی رفتار میکنند» و این شاید تقصیر مردم نباشه و همونطور که ادامه میده دلیلش احتمالا در «تاریخ سینوسی و پیچیده ماست» که ما را هم در یک موج طولانی و انگار که بیپایان به پیش میراند، چیزی که به نظر من میرسه اینجاست که احتمالا مردم نروژ تاریخی به مانند ما نداشتهاند که باعث شود مانند ما رفتار کنند.
البته بهنظرم وقتی صحبت از قانون میشه باید این را هم در نظر گرفت که قانون برای اون جامعه (نروژ) و برای جمعیت ما (ایران) معانی متفاوت و قدرت اثرگذاری متفاوتی دارد (ما از نگاه علمی هنوز یک جامعه نیستیم و واژه جمعیت برایمان مناسبتر است).
اینجا اگر در تاکسی بنشینی و بخواهی کمربند ایمنی خودت را ببندی، راننده آن را باز میکند و میگوید پلیس اینطرفها نیست! و این تجربه واقعی من بوده.
آنجا قانون ناموس یک انسان است، و آنها برای ناموسشان از ما بسیار غیرتیترند.
و این باعث میشود که با قانونی که بیشتر از دو قرن از تدوین آن گذشته است زندگی قدرتمندتری (نسبت به ما) داشته باشند.
وصلهی متن:
در مورد احساس هم فقط از شما خواهش میکنم هر وقت مینویسم «احساسی» سریعا به فکر فیلمهای هندی نیوفتید، احساسات معتبر تر از اون چیزی هستن که یک انسانِ ساده و همیشه عاشقِ جنسِ مخالف بتواند آن را نمایندگی کند، وقتی از احساس صحبت میشود من از خودم سوال میکنم آخرین فردی که من دیدم که توانسته باشد همهچیز را احساس کند کی و کجا بود؟ عموم کسانی هم که اینهمه عقل عقل میکنند بجای تلاش برای احساس کردن رخدادهای اطراف خویش سعی میکنند آنها را نادیده بگیرند.