دولت شاید ۱۰ تا ۱۵ درصد توان اصلاح داشته باشد
من معتقد بودم نهاد ریاستجمهوری محدودیتهای فراوانی دارد و توان تغییر در سیاستها را ندارد. در بهترین شرایط شاید بتوان ۱۰ تا ۱۵ درصد اصلاح ایجاد کرد ... رئیسجمهور یک اپراتور است؛ و دولتها میتوانند بعضی تغییرات خرد را در روابط ما با کشورهای کوچک ایجاد کنند ولی روابط اصلی با قدرتهای مهم دنیا و مسائل کلیدی ما در سطح منطقهای در حوزهٔ تصمیمگیری دولت (government) نیست بلکه در حوزهٔ تصمیمگیری حکومت (state) است.
***
این روند [برجام] از سال ۱۳۸۶ و پنج نامهای که اوباما به ایران نوشت و یک نامهای که در جواب اوباما نوشته شد، آغاز شده بود. این میراثی بود که وقتی آقای روحانی رئیسجمهور شد به او رسید.
***
کافی است یکبار دیگر قانون اساسیمان را بخوانیم. قانون اساسی ما، به هر دلیلی، جایگاه بسیار محدودی برای دولت قائل است. مطابق این قانون اساسی، دولت مسئول اجرای سیاستهای مصوب در کشور است. دولتها ممکن است حرفهای نوینی بزنند و رهیافتهای جدیدی را مطرح کنند اما اگر در حکومت (state) که خیلی فراتر از دولت (government) است، نسبت به این سیاستها اجماع وجود نداشته باشد، دولتها نمیتوانند کاری از پیش ببرند. اما این حرف من به معنای اصلاحناپذیری سیستم نیست. حکومتها اصلاح میشوند، اما اصلاح و تغییر در کشور ما تابع مشکلات و بحرانهاست. یعنی ما در شرایط عادی از بررسی مسائل و مشکلاتمان غفلت میکنیم. تا شرایط کشور عادی است، شرایط داخلی و جهانی را مطالعه نمیکنیم و مشخص نمیکنیم که در ده سال آینده محیط زیست و اقتصاد ما از چه وضعیتی به چه نقطهی مطلوبی باید برسد. اکثر تصمیمسازیهای جدی ما در دوران پس از انقلاب، پیرو بحرانها بوده است. ما به بحرانهایی رسیدهایم و سپس تصمیمگیری کردهایم. کاری که دولتها [قوهی مجریه] میتوانند بکنند ارائهٔ تحلیلهای دقیق دربارهٔ آیندهٔ کشور به هنگام بحرانهاست.
دولت از ۱۰ تا ۱۵ درصد خودش به خوبی استفاده نکرده
من فکر میکنم آقای روحانی میتوانست در ایجاد آگاهی در حاکمیت، نسبت به وضعیت عمومی کشور موثرتر عمل کند. در مثال مناقشه نیست؛ و من اطلاع دارم که عربستان از نُه مؤسسهٔ معتبر بینالمللی درخواست کرده تا وضعیت این کشور در بیست سال آینده را مورد مطالعه قرار دهند و بررسی کنند که برای حفظ و ارتقای کیفیت زندگی در این کشور و افزایش درآمدهای ملی آن چه باید کرد. مهم نیست که به توصیهّای این مؤسسههای مشاورهای عمل کنند یا نکنند، مهم این است که درک واقعی از حکمرانی در کشور خود و آینده پیدا کنند. در دورهٔ آقای روحانی این قبیل کارها میتوانست بیشتر صورت بگیرد. توجه به توسعه، و پاسخ به این سؤالات که چگونه باید کشور مدیریت شود و ما با چه چالشهایی روبهرو هستیم، عملا در یکسری سخنرانیها محدود ماند.