پیشنوشت:این نوشته میتونه یک نوشته مستقل باشه، اما دلیل نوشتنش، کامنت دوست متممی من فواد انصاری پای نوشته هواداران ترامپ کاملا نژادپرستاند... بود.
و این رسم که برای یک کامنت یک نوشته دیگر بگذاریم رو محمدرضا شعبانعلی برای ما ساخت تا بیشتر فکر کنیم و راضی نشویم.
من قصد نداشتم یک نوشته کامل باشه اما نوشتم و دیدم یهکم طولا شد.
اصل متن: به نظر من هر چه روی یک تحقیق علمی بیشتر از چیزی که الان هست زمان بگذارن و روی اصول آماری -مثل انتخاب جامعه آماری مناسب- برن جلو، اون تحقیق واقعیتر میشه. شاید این مَثَل که هر چی پول بدی آش میخوری یه کم قدیمی و مستعمل باشه ولی وقتی «خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا»، «انتخاب ترامپ»، یا «حتی اتفاقی که توی استان خودمون رخ داد و مردم ریختن توی خیابونها و به پخش سریال سرزمین کهن بخاطر یک بخش فیلم اعتراض کردن، و با شناختی که خود ما از تصمیمگیران کشورمون داریم -و میشه فهمید که براشون غافلگیرانه بوده- و خواستن فقط جمعش کنن و پخش این سریال رو متوقف کردن» نشون میده که وقتی از راضی بودن یک بخشی از مردم حرفی به میون میاد، باید دقت کنیم که آیا اون جامعهای که داریم رضایت رو بهشون تعمیم میدیم آیا معرف تمام آن جامعه است؟
و بهتر نیست از پای صفحات اینترنت-که دادهای اون و اطلاعاتش پراکندگی متفاوتی با واقعیت داره و بصورت دقیق توزیع شده نیست- پاشیم بهجای چند متر تا صدها و هزاران کیلومتر هم دور شویم؟
حتی «انتخاب محمود احمدی نژاد» هم برای تهرانیها قابل قبول نبود، چون فضایی که بر تهران حاکم بود -و الان هم هست- با اون چیزی که مردم در روستاها تجربه میکنن و باهاش درگیر هستن نه تنها فرق میکنه که شکافداره، تهرانیها به دور و برشون نگاه میکردن و میگفتن چه خوب که همه فلانی را میخواهند، نمیدونستند که برای یک تخمین درستتر باید آن هفتاد و چند میلیون را ببینند نه آن ده میلیون که در پایتخت زندگی میکنند را.
در مورد شکاف: به این کلیپهایی که خوشبختانه تولیدشون در بستر آپارات رواج داره، نگاه کن. اینکه کسی به راحتی توی دوربین نگاه کنه و بگه «من رابطه ج.ن.س.ی خارج از دین رو تجربه کردم و همه هم میکنن» و این رو نه دولا دولا که با افتخار بیان میکنن! -البته تاکید میکنم که من ارزشگذاری نمیکنم، فقط دارم دربارهی میزان تفاوت صحبت میکنم.-
این چیزی که داره اتفاق میافته آن چیزی نیست که مردم در جاهای دیگه کشور ببینن.
به استانهای مرزی نگاه کنیم، من در مرکز ایران در چهارمحال و بختیاری که بیشتر جمعیتش روستاییه زندگی میکنم، اما وقتی میبینم که با چه بدبختی توی سیستان و بلوچستان توی کپری زندگی میکنن، از سرم دود بلند میشه،
میدونم این رسانهها بهشدت سوگیری دارن، میدونم که فقط اشاره کردن به این تصاویر و ویدیوها، دیدن بخشی از واقعیت هست، دیدن سلیقه، دغدغه، مدلذهنی و نگرش سازندگان و تهیهکنندگان این اطلاعات و مستندات است. اما وقتی همینها رو هم با این شدت میبینم، نمیتونم باور کنم، که همه ما با دغدغههایی یکسان -حتی نزدیک- در کشور زندگی میکنیم، وگرنه در استان خودمان هم هستند کسانی که در کوهستان زندگی میکنند و خانه به آن معنی که ما میشناسیم را هرگز تجربه نکردهاند، اینها رو میدونم اما دارم از یک گسل حرف میزنم.
یکی میگفت وقتی در استان کهگیلویه و بویراحمد کار میکردم، به یک روستا رفتیم، گفت که یادمه چقدر با تعجب به ماشینم نگاه میکردن، و براش کاه و آذوقه آوردن تا بخوره!
من دیگه هیچچی نمیگم، خودتون تا ته خط برین.
وصلهی متن: به نظرم اعتراض مردم به اون قسمت سریال سرزمین کهن بیشتر از اینکه توهین آمیز باشه، نشون دهنده اون انرژی پتانسیلی هست که - شاید بر اثر خفگی- در جامعه درست شده و -بخشی- از مردم منتظرن تا یک اتفاق و یک نقص کوچیک ببینن تا بلوا بهپا کنن. اگر تصمیمگیران ما کمی جامعه شناس باشن باید این رخدادها رو جدی بگیرن، چون دیگه کشور ما بهنظرم تحمل یک رخداد عظیم دوم رو نداره.»
سریعالقلم توی یکی از آخرین نوشتههاش گفته که بهترین کاری که حکومت ما میتونه انجام بده، توجه کردن به مردم هست، البته اگر نوشتههای قبلیش رو دیده باشی، اونجا این اشکال رو در «بحران مشروعیت» خوانده بود(که فکر کنم هابرماس اولبار گفته بود)؛ همینه که یک کشاورز هم فکر میکنه با سطح درک و توانایی خودش -که بیشتر توی همون کشاورزی براش مفید بوده-، با اعتماد بهنفس برای ریاست جهوری ثبتنام میکنه (باز هم تاکید میکنم که اینها یکی دو مورد نیستن، مدارکش هم موجوده، من تعداد کمی داده رو نمیبینم). اینهمه آدم خودشون رو در سطح ادارهی یک کشور ۸۰ میلیونی میبینن.بعید میدونم که حتی تعداد کمی از همینها بتونن رفتار نادرست بچهی خودشون رو توی خونه مدیریت کنن. در جامعه ما مردم عموما Overconfident هستند(هستیم) و تواناییهای خودمان و ضعفهای بغل دستیمان را بسیار میبینیم.
امین جان چیزی که خوب با شه خوبه نمیشه کتمانش کرد . اگر هم ناجور مینوشتی بهت می گفتم :)